ابهامات شکست نخوردگان!
على جوادى
لحن اش بهیچوجه تلخ و یا آمیخته به غیض نبود. پشیمان نبود. نا امید نبود. اما گفته هایش حاکی از وجود نوعی "بازبینی" و "بازنگری" به جوانبی از سیاست و تاکتیکهای اتخاذ شده در صفوف برخی از نیروها و فعالین دست اندرکار سازماندهی اعتراضات ۱۳ آذر بود. این یک گرایش است. کمی افسردگی، کمی حزن، کمی اندوه، اما پخته و جا افتاده به همراه سئوالات بسیار: آیا درست عمل کردیم؟ آیا ضربات سیاسی وارد شده بهای سیاسی قابل قبولی برای این دور از اعتراضات بود؟ آیا زمان برای ابراز مستقل کمونیسم و چپ فراهم بود؟ آیا ارزیابی واقعی ای از پیامدهای سیاسی چنین اعتراض و ابراز وجودی در این شرایط سیاسی داشتیم؟ آیا برای پیامدهای سیاسی احتمالی این ابراز وجود سیاسی آماده بودیم؟ آیا قدرت نیروی سیاسی خود را بطور واقعی ارزیابی کرده بودیم؟ آیا برای فردای این اعتراضات آماده بودیم؟ آیا آیا آیا...؟ از قرار در خلوت سئوالات دیگری هم در این فضا در گشت و گذار است!
پاسخ ها، ابراز نظرات، ارزیابی ها معمولا با احساسات و هیجان بسیاری برای انسانهای عزیزی که مورد سخت ترین شکنجه ها و اذیت و آزار جسمی و روحی قرار گرفتند، همراه است. چپ و راست زدنها در تحلیل و ارزیابی در چنین شرایطی "طبیعی" است. بعضا نا آشنایی سیاسی، نو بودن پدیده، ابعاد یورش رژیم، فاکتورهای واقعی در رسیدن به ارزیابی های غیر واقعی و یا زودگذر است. به این پدیده چگونه باید نگریست؟ علت شکل گیری چنین "روندی" را در کجا باید جستجو کرد؟
چنین روندی، اگر بتوان آن را واقعا یک روند نامید، دامنه گسترده ای ندارد. این پدیده در همین سطح یک محصول جانبی هر اعتراضی است که با تعرض و سرکوب گسترده و وحشیانه طبقه حاکم مواجه شده است. به این اعتبار ما با صفی از فعالین یک اعتراض گسترده و تاریخی که امروز دارند "سرود دیگری" را زمزمه میکنند، مواجه نیستیم. این ارزیابی ها به وجود پدیده ای که شکل گیری این اعتراض تاریخی را عبث و بیهوده قلمداد کند، صحه نمیگذارد. دلایل این امر هم تاریخی اند، هم واقعی و امروزی. ما نه در دوران شکست و هزیمت بسر میبریم و نه جنبش ما در حال افول و عقب نشینی است. اما به چند فاکتور در ارزیابی این مجموعه باید اشاره کرد.
تاکتیک های اتخاذ شده، مستقل از درستی و یا نادرستی آن، مسبب سرکوب و یورش وحشیانه رژیم و چنین وضعیتی نیست. صحت و حقانیت یک اعتراض و یا تاکتیک سیاسی را نمیتوان از نتایج بلافصل آن در مواجه با رژیم تماما استخراج کرد. آنچه در یک مبارزه اجتماعی با طبقه حاکم عادی و طبیعی است، پیروزیهای گاه به گاه است. پیروزی گذرا و ناپایدار است. ناکامی ها وجه غالب کشمکش های سیاسی و تلاقی جنبشهای اجتماعی را در دوران پیشا انقلاب تشکیل میدهند. دستگیریهای صورت گرفته، زندان و شکنجه و تهدید و اذیت و آزار خانواده و عزیزان نه نتیجه "تاکتیکهای غلط" اعتراضی بلکه ناشی از ذات و ماهیت عملکرد وجودی رژیم اسلامی سرمایه است. این رژیم صد هزار اعدام است. رژیم گورهای دسته جمعی است.
ابراز وجود "مستقل" و "مجزا" در ۱۳ آذر و پس از آن محصول یک انتخاب تماما از پیش نبود. این شکل از ابراز وجود از یک طرف تحمیلی به جنبش ما بود و از طرف دیگر محصول اجتناب ناپذیر پلاریزاسیون سیاسی در سطح دانشگاه. هر چند که ارزیابی غلو آمیز از قدرت عمل نیروهای خودی معمولا یک فاکتور واقعی در تعیین و اتخاذ یک تاکتیک نامناسبت سیاسی است. اما سرکوبگری رژیم و دستگیریهای گسترده پس از آن نه واکنشی به این اعتراض بطور مشخص بلکه محصول همان روندی است که پیش از آن چوبه های دار را در خیابانها برپا کرده بود. حتی اگر کمونیسم دست به ابراز وجود مستقلی در این روز نمیزد، به جرات میتوان گفت که موج دستگیریها و سرکوبها همانی میبود که شاهد بودیم. نه این افراد در جریان اعتراضات ۱۳ آذر "شناخته" و سپس دستگیر شدند و نه نفس برگزاری مراسم مستقل در ۱۳ آذر عاملی در تعیین دامنه و عمق سرکوبگری رژیم اسلامی بود. آنچه در ۱۳ آذر بوقوع پیوست تفاوتی با بروزات اجتماعی پیش از آن به لحاظ محتوی و نیروی انسانی نداشت. دامنه و ابعادش گسترده تر بود. محتوا و جوهرش اما یکسان بود. گوشه ای از یک واقعیت عظیم اجتماعی در زمانهای مختلف بود.
حضور جنبشی احزاب و سازمانهای سیاسی در این اعتراضات نه یک نقطه ضعف بلکه نقطه قوت و نشان بلوغ و پختگی آن است. احزاب ظرف بیان سیاسی گرایشات اجتماعی در جامعه هستند. سازمانده فعالیت و ظرف عمل سیاسی انسانهای بسیاری بر مبنای اهداف و سیاستها و افق داده شده ای هستند. هر جنبش اجتماعی بدون تردید در هر دوره ای به وجود احزاب سیاسی معینی در بطن حرکت خود شکل میدهد. وجود و حضور اجتماعی احزاب در هر تحرک اجتماعی یک قاعده و نرم است. ارزیابیهایی که دامنه سرکوبگریهای حاضر را در فاکتورهایی از قبیل "نقش احزاب"، "بهره برداری احزاب"، و یا "سوء استفاده احزاب" جستجو میکند، عمدتا درک اصولی ای از رابطه سیاسی و اجتماعی حزب و جنبش ندارند.
با این وجود آیا جای هیچگونه ارزیابی انتقادی از رویدادهای ۱۳ آذر نیست؟ آیا اعتراضات بعدی باید به لحاظ تاکتیکی پلکانی "بالاتر" از آنچه در ۱۳ آذر صورت گرفت باشد؟ پاسخ من منفی است. در عین حال به چند مساله کلیدی باید اشاره کرد:
۱-"حضور حزبی" در اعتراضات جاری و یا برگزاری "آکسیون حزبی" در شرایط حاضر سیاسی یک اقدام نسجیده و از عوارض ابتلا به بیماری "آکسیونیسم سیاسی" است. توازن قوای سیاسی در شرایط کنونی امکان برگزاری آکسیون حزبی را به جنبش ما نمیدهد. اعتراضات ۱۳ آذر "آکسیونهای حزبی" به این اعتبار نبودند. اما به لحاظ سبک کاری تمامی جوانب مرزبندی با چنین شکل ابراز وجود سیاسی ای روشن و شناخته شده نبودند. ادامه کاری و تقلیل هزینه سیاسی جنبش ما در این عرصه منوط به درک و شناخت پی آمدهای خطرناک چنین شکل ابراز وجودی در شرایط حاضر است.
۲- تصویر فعالین و سازماندهندگان این جنبش از شکل عمومی و مطلوب کار در دانشگاه یکسان و همه جانبه نبود. برجسته بودن سیاست انجام نوعی از آکسیون، نوعی از ابراز وجود مقطعی رادیکال، در این صفوف بوضوح قابل مشاهده است. هم اقدامات و ابراز وجودهای پیش از ۱۳ آذر و هم تبیین های ارائه شده در ارزیابی از این حرکت، حاکی از وجود چنین تمایزاتی است. در چنین شرایطی چپ و راست زدن و در غلطیدن به آکسیونیسم صوری و زودگذر یک محصول طبیعی کار است. برخی از گرایشات در این واقعه تلاش میکردند تا در قامت "حزب" سیاسی کمونیستی ظاهر شوند. این یک اشتباه مهلک و سیاستی "راست" بر خلاف ظاهر "رادیکال" آن است. تاکید کنونی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بر علنی بودن و روی آوری به سبک کار علنی و شکل دادن به سازمان توده ای علنی و "قانونی" نشان از درک و تلاش برای کنار زدن این ضعف در این جنبش است. هر چند که هنوز راه زیادی در شکل دادن به یک سازمان توده ای علنی دانشجویی در شرایط سرکوب وحشیانه سیاسی باقی است.
۳- وجود گرایشات "آوانتوریستی" و "چریکی" در صفوف این مبارزه یک عامل ضعف و پراکندگی صفوف و تضعیف روحیه نیروهای این جنبش است. درک آوانتوریستی حاملین این گرایش در عین حال عملا زمینه ای برای تفرقه افکنی و توطئه های سیستم سرکوب رژیم پس از زندان است. این گرایش استنباط و توقعی "چریکی" از فعالین و نیروهای این جنبش دارد. دعوت به "اعتصاب غذای خشک" در مقابله با "شکنجه" یک نمونه بروز چنین گرایشی است. درگیر شدن در فغانهای "شکست" و "وادادگی" در زیر شکنجه و انگشت اتهام بسوی یکدیگر گرفتن، نمونه دیگر بروز سیاسی این گرایش آوانتوریستی و مخرب است. نقد سیاسی این گرایش عامل مهمی در پیشروی این جنبش است.
۴- پیشروی و گسترش جنبش ما در عرصه دانشگاه مستلزم شناخت جوانب سیاسی و عملی و تاکتیکی یک مبارزه علنی و "قانونی" در شرایط حاضر است. توده ای شدن این مبارزه نیازمند کم کردن مخاطرات و هزینه های سیاسی حضور فعال و گسترده دانشجویان در این جنبش است. الگوی علنی جنبش ما یک تشکل توده ای مانند اتحادیه و شورای کارگری در کشورهای استبدادی است. مسلما هر جنبش و اعتراضی دارای پیامدها و هزینه های سیاسی معینی است. اما تفاوت برخورد با فعالین و دست اندرکاران یک اتحادیه و شورای کارگری با یک تشکل مخفی و زیر زمینی بسیار است. دانشجو و جوانی که به این حرکت می پیوندند باید بداند که با چه محدوده ای از مخاطرات سیاسی احتمالی روبرو خواهد شد. علنی کاری و تلاش برای کار "قانونی" بدون کوچکترین تخفیفی در اهداف و سیاستها، کلید کار در چنین شرایطی است.
۵- جنبش ما آمادگی لازم برای واکنش سریع در مقابله با یورش وحشیانه رژیم و پی آمدهای آن را از پیش نداشت. اذعان به این واقعیت بخشی از تلاش برای رفع ضعفهای سازمانی این جنبش و کمک به پیشرفت آن در اعتراضات آتی است.
کمتر اعتراض سرکوب شده ای است که دارای کمبودهایی نباشد. ارزیابی انتقادی و صریح چنین عناصری یک خصیصه جنبشی است که برای نبردهای سهمگین آتی آماده میشود. اعتراضات ۱۳ آذر سرکوب شد اما شکست نخورد. این اعتراضات مکان برجسته ای در تاریخ کمونیسم کارگری دارد. *